آدمک آخردنیاست بخند...
آدمک عشق همین جاست بخند...
دسته خطی که توراعاشق کرد...
شوخی کاغذی ماست بخند...
آدمک خرنشوی گریه کنی...
کل دنیا سراب است بخند...
آن خدایی که بزرگش خواندی...
به خدامثل توتنهاست بخند...
چارلی چاپلین میگه: آخر هر چیزی خوبه ، اگه خوب نشد ... هنوز به آخرش نرسیدی ....
صبر کن
به کلاغ ها زیر میزی داده ام قصه ام را زودترتمام کنند...
بغـضـــــت را هيـچ آهنـگي نشـکنــدجز صدايِ کســــــــــي که ديــــگر نیست!
سلام مادر بزرگ کاش زنده بودی و میدیدی ... که بالاخره بزرگترین آرزوی دوران کودکی ام برآورده شده است ... بدترین آرزویی را میگویم که یک کودک میتواند آرزو کند : " بزرگ شدن ... "
امروز سالگرد توست
چيزي براي گفتن ندارم !!!
چه صدائيست که پيچيده در اين جنگل مرگ ؟
چه کسي تيشه بر اين شاخه ي افتاده زمين مي کوبد؟
اين تبر مال تو نيست!دستها آن تو نيست !
تو چه محکم و چه کاري و چه با عشق و علاقه !
به من شاخه ي افتاده ي خشکيده تبر مي کوبي!
آي آرام بزن مي شکند عمق سکوت !
واي آرام بزن تا نکنم آه تو را جمع کن هر چه شکستي دل من !
هيزم خوبي شد! آتشي بردل من زن که ببيني
عشق هم مي سوزد !
خوب هم مي سوزد . . .
خدایا
به دل نگیر اگر گاهی
"زبانم" از شکرت باز می ایستد
تقصیری ندارد...
" قاصر " است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت!
در دلم اما همیشه...
ذکر خیرت جاریست
من برای بندگی تو هزار ویک دلیل می خواهم
ممنونم که بی چون وچرا برایم خدایی می کنی.
پســـر : می شـــه شمـــاره بدی؟
دختــــر : 17 _ 32 ....
پســـر : این چـــه نوع شمـــــاره ایه دیگه
دختــــر : قــــرآن ســـوره 17 آیه 32 : وَلَا تَقْــــرَبُــــوا الـــــــزِّنَا
بـاید روی ِ خودمـان کار کُنیـم ! خودی که برای ِ خُـدا نباشـد .. بی خودی سـت !
مُراقـب "بار ِ آخر"هایی باشیم که .. بار ِ آخرتمـان را زیاد می کُنـد .. !
ای کاش انسانها؛
همان قدر که از ارتفاع می ترسیدند؛
کمی هم از پستی هراس داشتند ...!
در این شهر صدای پای مردمی است؛
که همچنان که تو را می بوسند؛
طناب دار تو را می بافند؛
مردمی که صادقانه دروغ می گویند؛
و خالصانه به تو خیانت می کنند؛
در این شهر هر چه تنهاتر باشی؛ پیروزتری ...
«دکتر علی شریعتی»
ای خدای یوسف؛
برای اینکه دل بر زلیخای وسوسه نسپاریم؛
به جلوه ای از جمال تو محتاجیم ...